دوشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۸

دروغ گفتن

دروغ گفتن خوب است يا بد ؟ ما دروغ گفتن را از دوران کودکي ياد مي‌گيريم و گاهي تا آخرين روزيکه زنده هستيم به اين کار ادامه مي‌دهيم .
 
چرا دروغ مي‌گوييم ؟ تحليل دروغ در سنين مختلف !

دروغ از ديدگاه روان شناسان و روانکاوان :  
 گاهي حتي بدون اينکه فکر کنيم دروغ مي‌گوييم و خودمان نيز نمي‌دانيم که چرا الان و در رابطه با اين موضوع دروغ گفتيم . چرا دروغ يکي از عادت هاي روزمره ي همه‌ي ما شده است .؟؟ آيا براي رسيدن به هدف خاصي دروغ مي‌گوييم يا نه ؟ آيا بدون دروغ هم مي‌توان زندگي کرد ؟؟ دروغ چه فرقي با دروغ بافي دارد ؟ ؟ دروغ چيست ؟ آيا تا کنون فکر کرده ايد که دروغ چيست و چه معناي مي‌تواند داشته باشد ! در توصيف و تعريف شخصي که دروغ مي‌گويد مي‌توانيم بگوييم فردي است که براي اينکه ديگري را در رابطه با موضوعي فريب دهد متوسل به دروغ مي شود و يا مي‌خواهد کسي را به وسيله دروغي که مي‌گويد شيفته و جذب خود کند . و يا گاهي بدون اينکه هيچ گونه قصد و نيتي داشته باشيم اين کار را انجام مي‌دهيم . فرد دروغ گو حقيقت و درستي موضوعي را مي‌داند و مي‌تواند بين گفتن حقيقت و يا نگفتن آن يکي را انتخاب کند .


در دروغ و دروغ گفتن دو رفتار متفاوت را مي‌توان تشخيص داد :

فردي که از روي حسادت و براي بالا بردن مقام خود دروغ مي‌گويد و فردي که بدون هيچ گونه غرضي دروغ مي‌کويد و به قول ما ايراني ها از نوع مصلحتي است .

حالا هر يک از اين دو دروغ  و علت آنها را جداگانه توضيح مي‌دهيم :

اول دروغي که از روي خود خواهي و غيض است  اين دروغ را در موارد زير به کار مي‌بريم :

*زماني که مي‌خواهيم يک تصوير خوب و عالي و دروغين از خود در برابر مخاطبمان بسازيم . اما چگونه اين کار را انجام مي‌دهيم ؟ در گفتن استعدادها ، توانايي هاي مالي حقيقت را نمي‌گوييم ويا عيب‌هاي خود را به خوبي ها تبديل مي‌کنيم و راجع به آنها با افتخار صحبت مي‌کنيم .

*براي به دست آوردن يک پست يا شغل ادعاي کذب مي‌کنيم و يا براي فروختن مالي که به ما تعلق دارد توضيحاتي را ذکر مي‌کنيم که حقيقت ندارد . فقط براي اينکه جنس خود را به قيمت بالاتري بفروشيم اين کار را انجام مي‌دهيم .

*بخاطر کاري که انجام داده ايم و براي اينکه مجازات نشويم دروغ مي‌گويم . اين دروغ بيشتر بين بچه‌هاي کوچک و نوجوانان باب است .

 نوع دوم ، دروغي است که به نيت و قصد بدي نيست و مي‌توان گفت بيشتر از روي نوع دوستانه است ، و در موارد زير به کار مي‌رود :

*اين دروغ را زماني مي‌گوييم که مي‌خواهيم کسي را ناراحت نکنيم مثلا ، وقتي کسي نظر ما را درباره ي لباس جديدش يا مدل کوتاهي مو هايش مي‌پرسد شايد اين مدل و اين لباس به او نيايد اما براي اينکه او را ناراحت نکنيم از دروغ استفده مي‌کنيم چون مسلما هر کسي سليقه خود را دارد و نبايد سليقه خود را به کسي تحميل کنيم . و يا اينکه در شرايط خاص خبر بدي را  تبديل به خبر خوب کنيم  و کسي را الکي و به خاطر شنيدن اين  دروغ خوشحال کنيم . روان شناسان در علم روان شناسي اين دروغ را " دروغ دفاعي " مي‌نامند . اما چرا دفاعي ؟ چون در نهايت ، هدف ما از اين دوغ اين است که رابطه خود را با ديگران حفظ کنيم و اين رابطه از بين نرود. اين دروغ را مي‌گوييم چون مي‌ترسيم از طرف ديگران مورد بي مهري قرار بگيريم و آنها ديگر ما را دوست نداشته باشند و براي ادامه داشتن ارتباطا طمان با ديگران نظرات خود را پنهان مي‌کنيم تا هم چنان مثل هميشه باشيم .

 اما چرا اغلب دروغ مي‌گوييم ؟؟ بر اساس تحقيقي که در آمريکا انجام شده است ، متوجه شده‌اند که همه آدمها در روز بيش از دو بار دروغ مي‌گويند ... و البته با توجه به شغل و مسئوليتي که هر کسي دارد تعداد اين دروغ ها کم و يا زياد مي‌شود و بيشتر اين دروغ ها بخاطر طفره رفتن از جواب دادن به سوالات است .

به خاطر چه هدفي دروغ مي‌گوييم  ؟ با اين هدف که يک تصوير خوب از خود ارائه دهيم .و ديگران ما را بهتر از شخصيتي که داريم ببينند . که اين بحث را در علم روان شناسي " خواستگاه و جايگاه دلخواه اجتماعي مي‌نامند " .

 آيا واقعا دروغ لازم است ؟ به راحتي و بدون هيچ گونه تفکري مي‌توان پاسخ داد : بله ، چون بدون دروغ هيچ کس نمي‌تواند زندگي کند . دروغ براي زندگي در اجتماع کنوني لازم است مثلا براي رابطه داشتن با ديگران ، شما مجبوريد که دروغ بگوييد ، يا در زندگي هاي زناشويي ، زن و شوهر دروغ هايي زيادي را به يکديگر مي‌گويند .و در اين ميان دروغ هاي خطرناک زيادي نيز گفته مي‌شود که اهدافي شيطاني را در بردارند .

چگونه تشخيص دهيم که کسي دارد به ما دروغ مي‌گويد ؟؟ در اين جا مهم اين است که اگر به کسي و به حرف ها ي او اعتماد نداريد و در درستي صحبت هاي او شک داريد ، بايد در ابتدا کاملا به صحبت هاي او دقت کنيد و با هوشياري کامل صحبت هاي او را تعقيب کنيد تا متوجه شويد زيرا به قول ما ايرانيها دروغگو کم حافظه است و صحبت هاي خود را فراموش مي‌کند و دفعه ي بعد که در مورد همان موضوع صحبت مي‌شود صحبت هاي قبلي خود را فراموش مي‌کند ، و دوباره از نو شروع به دروغ گفتن مي‌کند و در همين جاست که مي‌توانيد مچ او را بگيريد و مطمئن شويد که او فردي دروغ گوست و قابل اعتماد نيست . زيرا افراد دروغ گو حافظه ضعيفي دارند و از بس که در همه جا و در همه ي موارد دروغ مي‌گويند يادشان مي‌رود و حافظه شان ياري نمي‌کند که کدام دروغ را در کجا گفته اند . و معمولا هنگامي که با دروغ آنها روبرو مي‌شويد ديگر به آنها اعتماد سابق نداريد. اغلب ما به افراد دروغ گو و حرف ها ي که مي‌زنند هميشه شک داريم و هيچ گاه به راحتي نمي‌توانيم حرف هاي آنها را باور کنيم . حتي اگر روزي حقيقتي را به بگويند اما به خاطر سابقه ي بدي که دارند ، باور کردن صحبت‌هايشان غيرقابل قبول است .

آيا براي اينکه رابطه بهتري با ديگران داشته باشيم دروغ مي‌گوييم ؟؟ اکثر دروغ هاي که مي‌گوييم بازتاب و انعکاس غريزي اعمال روزانه ماست. دروغ بخشي از ارتباط اجتماعي ما با ديگران است . براي مثال ، در احتراماتي که به يکديگر مي‌گذاريم ، ممکن است ما از شخصي متنفر باشيم و اصلا مايل به ارتباط داشتن با او نباشيم ، اما بخاطر حفظ ظاهر اجتماعي خود ويا بخاطر مقام و منصب شخص مقابل مجبور به اظهار احترامات دروغين در برابر او هستيم . مثال جالبي در اينجا وجود دارد ، " به همکارتان سلام مي‌کنيد و از او مي‌پرسيد، حالش چطور است ؟ در 90% موارد پاسخ همکارتان به اين ترتيب خواهد بود ، او تشکر مي‌کند و بعد او هم جوياي حال شما مي‌شود . حتي اگر او با شما نيز مشکل داشته باشد ، حقيقت را نمي‌گويد اما اين موضوع مانعي نمي‌شود تا او بدجنسي خود را به شما ثابت کند ، او از روي ملاحظه کاري و سياست خود از دروغ استفاده مي‌کند . زيرا مسلما احساسي که او نسبت به شما دارد را مي‌دانيد اما او جانب داري مي‌کند . به نظر برخي از روان شناسان اين موضوع يعني سياست و جانب داري شما در روابطتان کليدي طلايي براي حفظ و ادامه ارتباطات است .با اين وجود برخي  از روان درمانگرها مثل برد بلانتون روان درمانگر امريکايي ،مخالف اين عمل هستند. او معتقد است که اگر از کسي خوشتان نمي‌آيد و مايل به ارتباط داشتن با او نيستيد،اين چرئت را به خود بدهيد وفکري که در سر در مورد او داريد بدون هيچ گونه سانسور و کاستي به او بگوييد .. به نظر اين روان کاو هدف از زندگي، داشتن روابط زيبا با ديگران است براي اينکه در اين روابط است که خود و ديگران را بهتر مي‌شناسيم پس بايد صحبت هاي که در نهان داريم آشکار سازيم . نه اينکه مدام راجع به آنها فکر کنيم و هيچ عملي انجام ندهيم

 دروغ در زندگي زناشويي و در روابطي که با جنس مخالف داريم :اکثر انسان ها در ابتدا و شروع روابط عاشقانه به طرز افراطي دروغ مي‌گويند . در اين مرحله از زندگي نيز بازبراي ساختن تصويري مناسب از خود دروغ مي‌گوييم ، مخصوصا زماني که پاي جنس مخالف به اين بحث باز شود ، دروغ نيز خود به خود وارد مي‌شود . اما هنگامي که افراد ازدواج مي کنند اين دروغ ها به نسبت دوران نامزدي و يا دوستي کمتر مي‌شود .

 دروغ از چه سني شروع مي‌شود ؟؟ در اين جا مي‌خواهيم دروغ را بين سنين مختلف بررسي کنيم، دروغ از دوران کودکي شروع مي‌شود و به نوعي مرحله اي از شکل گيري شخصيت کودک است .

دروغ بين سنين 3 تا 4 سال چگونه است ؟ در اين سن است که کودک دروغ گفتن را شروع مي‌کند . اين موضوع بيان گر اين نکته است که شخصيت انسان از همان ابتدا حتي نزد پدر و مادرش نيز شفاف نيست و هيچ کس قادر به شناخت کلي طرف مقابلش نيست . دروغ گفتن بچه ها در اين سن ، فقط به عنوان يک سرگرمي و امتحان کردن پدرو مادر است ، زيرا هنگامي که بچه هاي اين سن دروغي را مي‌گويند و والدين متوجه دروغ شان مي‌شوند براي آنها بمانند يک تفريح است .

دروغ در سنين 7 سالگي به بعد چگونه است ؟ در اين سن بچه ها در دروغ گفتن پيشرفت زيادي مي‌کنند و ياد مي‌گيرند همه فکر هايي را که دارند و يا تمام کارهايي را که انجام ميدهند را نبايد به پدرو مادر خود بگويند و براي آنها توضيح بدهند . اما آنها هنوز در دروغ گفتن نوپا هستند و از تغيير صداي و رنگ صورتشان مي‌توان فهميد که دروغ مي‌گويند . و مهم تر از همه تربيت خانواده‌ها و رفتاري که والدين در برابر بچه ها با يکديگر دارند نقشي بسزا در اين امر دارد . گاهي والدين خودشان به فرزندانشان دروغ گفتن را ياد مي‌دهند براي مثال : " مادريا پدر به فرزندش مي‌گويد اين مطلب را به کسي نگويي يا اگر کسي ازت چيزي پرسيد يک دروغي بگو " ما خودمان فرزندانمان را به دروغ تشويق مي‌کنيم و بعد که آنها در اين کا ر خبره مي‌شوند و به راحتي دروغ مي‌گويند از آنها گله مي‌کنيم ...از دروغ گويي تا افسانه بافي راه زيادي نيست !! 

اجازه ندهيم فرزندانمان به اينجا برسند !؟ وقتي که از دروغ و دروغ گفتن صحبت مي‌کنيم به جايي مي‌رسيم که ديگر کار از دروغ گذشته و به حد افراطي آن يعني افسانه بافي رسيده است ، ديگر جلوي اين افراد را نمي‌توان گرفت .. علت و دليل افسانه بافي افراد يک شوک شديد روحي ،شکست در زندگي شخصي يا اجتماعي يا هر واقعه و رخدادي که به شخص ديدي منفي نسبت به دنياي بيرون مي‌دهد و براي دور شدن و دفاع از خود به دنياي خيالي و افسانه اي پناهنده مي‌شوند . اين شخص از دنياي واقعي فرار مي‌کند، دنياي که به او سختي هاي بسياري را تحميل کرده است  و ساکن دنياي خيالي مي‌شود ، زيرا در آنجا آرامش  بيشتري را احساس مي‌کند . افسانه بافي در افراد يک مشکل رواني نيست .اين مشکل بستگي به اطرافيان فرد دارد ، و براي فائق امدن بر مشکل اين افراد بايد آنها را نزد يک مشاور و متخصص برد .



هیچ نظری موجود نیست:

share

Bookmark and Share

رفتن به بالای